گریه نکن.

گریه نکن.حیف آسمان آبی چشمان تو نیست؟
گریه نکن.آسمان چشمانت ابری شده اند.
گریه نکن.مردم سرزمینت خیلی وقت است که آسمان صاف و آبی را ندیده اند.گریه نکن؛مردم اینجا آرزوی دیدن خورشید را دارند.خورشید پرفروغ چشمانت پشت ابرها پنهان شده است.
گریه های تو سالهاست که فرصت دیدن ستاره ها را از مردم گرفته است.تا کی دل به خورشید دروغین خوش کنند؟
نمی خواهی به صور فلکی اجازه خود نمایی بدهی؟خورشید پرفروغ منتظر اجازه توست؛اجازه بده در چشمانت بدرخشد.چشمان تو لایق مشاهده زیبایی هاست.چشمانت را بگشا و ابرهای اندوه را کنار بزن.باد مسخر چشمان توست.می خواهد غبار از چشمانت بروبد.باران شادی آمده است تا غبار صورتت را بشوید؛و گل های سرزمینت منتظر تابش گرما بخش خورشیدند.
گل های سرزمینت منتظرند تا روزگاری که نمیدانند دور است یا نزدیک،خود را بر گردن تو ببینند . با تو سرود ملی سرزمینت را زمزمه کنند.
تو خود باید به آنها اجازه بدهی.اجازه بده و صبور باش.
مثل کوه محکم و استوار باش.
نمیدانم در کدامین رویای خویش غرق باشم؛کودکی یا... ؟

Comments

Popular posts from this blog

دوِ یکِ یک

تو

تجربه